شنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۲


امروز رفته بودم يه كلاسي كه چشم انداز جالبي داشت. قراره آخر كلاس كاربرد عشق در زندگي رو بلد باشيم! بانمك نيست؟ آخه اين اسكچرس عشقش كجا بود كه حالا براش كاربرد پيدا كنه؟! اما خودمونيما بد چيزيه كه آدم عاشق بشه، بعد يهويي بفهمه كه اصلا بدردش نميخورده!
پ. ن. يه دوستي براي من كامنتاي طولاني تر از متن ميذاره. بخونين اگه خواستين:)



هیچ نظری موجود نیست: