پنجشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۲


تا حالا چيزي در مورد قحط الرجال شنيده ي؟ نه؟! خب اشكال نداره الآن چند تا مثال ميزنم.
قحط الرجال همون چيزيه كه به محمد حاتمي اجازه ميده كه نقش سياوش، جوان خوش سيما و بلندبالاي ايراني رو تو تاتر سوگ سياوش بازي كنه.
قحط الرجال همون چيزيه كه به چنگيز حبيبيان ميدون ميده كه كاست بفروشه.
قحط الرجال همون چيزيه كه به ضيا آتاباي، خواننده ترانه هاي مرد درياي خزر زنگالو، رينگو رفت توي كافه ديد چراغا همه آفه و حسني بده بد بد، مجال اظهار نظر سياسي ميده.
نه؟ نيفتاد؟
آها، قحط الرجال دقيقا همون چيزيه كه باعث ميشه چشمان اميدوار يك ميليون و هفتصد هزار(1.700.000) دختر دم بخت اين بوم و بر به انتظار شاهزاده سوار بر اسب سفيد بالدار به در خشك بشه، شايدم تر!
ها؟!
جرررررررررينگ!
پ. ن. به طرز افراطي اي كوهن گوش ميدم و از اون افراطي تر Dance me to the end of love.


هیچ نظری موجود نیست: