شنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۲


كلماتي كه دارين ميخونين، تراوشات ذهن يك اسكچرس خسته س. اين اسكچرس از 8 صبح تا 8 شب دانشگاه بوده. تازه اونم با 3 ساعت خواب شبانه و نيم ساعت خواب ظهر. اگه بدونين از ساعت 5 سر امتحان بوده و حاصل مشورتهاي بي وقفه ش با دوست خوبشو جلوي چشمان حيرت زده اون 2 تا حل تمرين مهربان تحويل استاد مهربانتر ميداده و اصلا هم در راه عزيز بي جهت بازيش قدمي عقب نشيني نكرده، بيشتر به تواناييهاي اين گونه از اسكچرسها ايمان ميارين. البته از كسي كه بامدادان موفق شده (البته به همراه همون دوست خوبش)، در يك عمليات انتحاري به جاي powerpoint با excel سمينار ارائه بده، نبايد هم توقع داشت كه شامگاهان شكست خورده به خونه بياد.
اين اسكچرس بسيار خسته، امشب از صداي بارون روي كلاهش لذت برده و در كل خوشحاله كه يه اسكچرس آفريده شده، نه هيج چيز ديگه. آره، خوشحاله.


هیچ نظری موجود نیست: