پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۳


خنده آدم میتونه فقط به اندازه هفده هیجده تا دندون باشه، که مرتب یا نامرتب، تمیز یا کثیف میریزن از بین لباش بیرون.
یا این که به اندازه یه صدای ممتد قاه قاه، که دلپذیر یا گوش خراش، بجا یا نابجا بلند میشه و اوج میگیره.
یا این که به اندازه اون قطره اشکی که وقتی میخندی گوشه چشمات جمع میشه ، خنک و تازه ست و با یه حرکت همزمان دو تا انگشت کوچیکه هات از کنار چشات پاکشون میکنی.
خنده آدم هر شکلی میتونه باشه، هر شکلی. اما باید باشه. حتما باید باشه. حتما حتما باید باشه. واقعیم باید باشه. از ته دلم باید باشه.
به تابستونت که قراره به پروژه های دانشگاه و کار بگذره بخند!
به بی ملاحظه گیهای این مردم بخند!
به همه چیزایی که نمیدونی و شاید هیچ وقتم نفهمی بخند!
به همه چی بخند! اگه ناراحتی به زور بخند!
اینم یادت باشه که خنده مال آدماییه که بیشتر از یه غصه دارن و پس نمیتونن گریه کنن، یعنی دقیقا خود تو!

هیچ نظری موجود نیست: