پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۳





پازل که درست ميکنم، وقتي ميرسم به اون جايي که خيلي سخت شده و کار گره خورده، همش ياد اون دستگاه برشي ميفتم که توي يه لحظه زده و اون مقواي کاملو تيکه تيکه کرده و بعد هم دستايي که اونا رو مچاله کردن و ريختن تو جعبه، تا بعد يکي مثل من پيدا بشه و اين پازلو کادو بگيره و دوباره مرتبش کنه!
ميشه اين روند اصلا نباشه، اما ما پازل درست کردنو دوست داريم!
ميشد اين دنيا نباشه، اما خدا پازل درست کردنو دوست داره!
کي ميتونه جلوي کسي که يه کاريو دوست داره و توانايي انجامشم داره بگيره؟!


هیچ نظری موجود نیست: