کاش دلتنگی نیز نام کوچکی میداشت
تا به جان اش میخواندی:
نام کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی،
همچون مرگ
که نام کوچک زندگی ست...
***
نه؟
سهشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۶
دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶
جمعه، آذر ۱۶، ۱۳۸۶
از سرزمینهای شمالی...
برف میبارد
برف میبارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
دره ها دلتنگ...
همچین اساسی هم میبارد
کوه و دره رو هم خبر ندارم
تا جایی که من میبینم روی دشت و رودخونه میبارد.
همه جا سفید سفیده
تمیز تمیز...
از اون مواقعی که ذوق زده از پنجره بیرونو نگاه کنی و چشات برق بزنه که چی؟
که مدرسه ها فردا تعطیله.
پ.ن. این عکسو (پست بعدی) از پشت توری پنجره گرفتم. اینه که یه کم تار و ماره! اون قرمزو هم ماشینمونه...
اشتراک در:
پستها (Atom)